از بهار بغداد تا بهاره هدایت؛ وطن‌پرستی با طعم اشغال و کشتار

اخیرا شبه‌مصاحبه‌ای توسط یک رسانه با “بهاره هدایت” از اعضای سابق “دفتر تحکیم وحدت” منتشر شد که واکنش‌های زیادی را در شبکه‌های اجتماعی در پی داشت. این شبه‌مصاحبه علی‌رغمِ طولانی بودن حاوی حرف و نکته‌ی بدیعی نبود مگر آن‌که سفیدشویی از دیکتاوریِ پهلوی از سوی یک به‌اصطلاح “لیبرال” را خاص بشماریم. حال آن‌که لیبرال‌های‌ ایرانی سال‌هاست که در سطوح مختلف و به طرقِ گوناگون، یا در حال خدمت به استبدادِ حاکم و تطهیرِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده‌اند یا در راستایِ پروژه‌های دستگاه اطلاعتی، دست‌اندرکارِ تطهیرِ استبدادِ در تبعید؛ امری که موجب شد تا این رسانه، ایشان را ذیل عنوانِ لیبرال‌فاشیست‌ها جانمایی کنیم.

بدیهی‌ست که در قریب به ۲ ساعت، اجتناب از هرگونه نقدِ بنیادین به ساز و کارهای غارت و سلطه‌ی طبقه‌ی حاکم و در عوضِ خاک پاشیدن به صورت چپ‌گرایانِ ایران، به مذاق رسانه‌‌های برانداز خوش می‌آید و از صدر تا ذیل‌شان، برای شما صفحات ویژه گشوده و ناتوانی شما در ارائه‌ی دو دقیقه تحلیل یا حتی تمایل برای صورت‌بندیِ بحران‌های جاری را با تیترهای درشتی نظیرِ “اگر شاه زنده بود به نسل زد افتخار می‌‌کرد” زیر فرش می‌زنند.

پاسخ دادن به دشنام‌گویی‌ها، تحریف‌ها و دروغ‌گویی‌های هدایت نه در حوصله‌ی ماست و نه اساسا علاقمندیم تا برای پاسخ به کلیشه‌های نخ‌نما و بی‌مایه‌ی این حضرات زمان صرف کنیم. بنابراین بهتر است عیشِ آن‌ها که با شارلاتانیسمِ بقایای تحکیم وحدت، دقایق مفرحی را تجربه کردند، خراب نکنیم. ولی مایلیم تا تنها یکی از گزاره‌‌های ادعایی هدایت و شرکا را پیش‌رویِ شما قرار دهیم و از قضا نقیضِ آن‌را از صحبت‌های او استخراج کنیم تا شاید _فقط شاید_ انگشت‌شماری از حامیانِ این تولیداتِ صنعت اپوزیسیون، برای دقایقی _تنها برای دقایقی_ خود را در برابر سوالاتی جدی قرار دهند.

هدایت در بخشی از شبه‌مصاحبه، ضمن حذف کامل جریان چپ دانشگاهی به‌ویژه “دانشجویان آزادی‌خواه و برابری‌طلب”، مدعی می‌شود که در دهه‌ی ۸۰ شمشی صحن دانشگاه به محل نزاعِ ایدئولوژیکی میان انجمن‌های اسلامی و تحکیم وحدتی‌ها تبدیل شده بود. این در حالی‌ست که در همین دهه، طیف‌ها و خطوطِ سیاسی متعددِ دانشجویان چپ‌گرا، چه از حیثِ کمی و چه از لحاظ کیفی، بزرگ‌ترین گروهِ فعالین دانشجویی را تشکیل می‌دادند و همین جریان، بزرگ‌ترین مراسم گرامیداشت روز دانشجو را در دانشگاه تهران همراه با در دست داشتن پرچم‌ها و پلاکاردهای سوسیالیستی، برگزار کرد. وقتی هدایت و شرکا، تاریخِ دو دهه‌ی اخیر جنبش دانشجویی را این‌چنین آسوده‌خاطر تحریف و دست‌کاری می‌کنند، چگونه می‌توان برای ادعاهایِ ایشان در رابطه با فهم و تحلیلِ تاریخ معاصر ایران اعتماد داشت؟ شما می‌توانید وقایع تاریخی را برشمرده و بر حسبِ درک ایدئولوژیکی خود، آن را نقد یا رد کنید ولی انکارِ “واقعیت” (فکت) دقیقا آن‌چیزی‌ست که شما را به یک شیادِ تاریخ تبدیل می‌کند که به سیاقِ فاتحان، تاریخ را بابِ میل خود می‌نویسد. جالب این‌جاست که همین جریان، با در دست داشتن ده‌ها روزنامه، ماهنامه‌ و سایت‌ها و رسانه‌های اجتماعیِ مجوزدار خود را وفادار به تاریخ و چه‌بسا “تاریخ‌اندیشی” می‌داند ولی برای رسیدن به نتایجِ ازپیش‌‌‌مفروض، وقایع تاریخی را سر می‌بُرد تا خود را حسینِ مظلومِ صحرای کربلا جا بزند.

از دروغ‌گویی هدایت و وقاحتِ حیرت‌انگیزِ مجریِ این گفتگو که بگذریم می‌رسیم به لحظه‌ا‌ی که به‌زعمِ ما مهم‌ترین لحظه‌ی این شبه‌مصاحبه‌ است ولی تا این لحظه، حتی یک نقد نسبت به آن منتشر نشده است.

این لحظه، جایی‌ست که هدایت، با فرو رفتن در نوستالژیِ دوران فعالیتِ دانشجویی، می‌گوید:

دانشجویان تحکیم به‌قدری رادیکال شده و دیگر جریاناتِ اصلاح‌طلب را پشتِ سر گذاشته بودند که بیانیه‌ی بهار بغداد را منتشر کردند.

هدایت حتی برخلاف افرادی نظیر عبدالله مؤمنی از دیگر از اعضای سابقِ دفتر تحکیم، نه تنها کم‌ترین رغبتی به نقدِ این بیانیه نشان نمی‌‌دهد بلکه آن‌را نشانگانِ “رادیکالیسمِ تحکیم” قلمداد می‌کند.

در سال ۱۳۸۲ و هم‌زمان با سقوط دولت عراق به رهبری صدام حسین، دانشجویان تحکیم وحدت بیانیه‌ای را تحت عنوان “بهار بغداد” منتشر کردند که بی‌تردید لکه‌ی ننگی پاک‌نشدنی از تاریخ جنبش دانشجویی ایران است. بیانیه چنین آغاز می‌شد:

«خدای محول الحول و الاحول دعای حول حالنای ملت عراق را زودتر از دیگر ملل در ابتدای بهار، مستجاب کرده و در بهار طبیعت، بهار بغداد را نیز فرا رساند و فرصت را در اختیار ملت قرار داد».

آن‌ها معتقد بودند هنگامی‌که ” امید و توان رفع ظلم و دفاع از مظلومان در درون یک سرزمین به مقتضای سرکوب و ارعاب و خفقان حاکم، وجود نداشته باشد، آنگاه نه فقط آمریکا که هر کشوری و هر فردی حق دارد به کمک آن ملت مظلوم و در بند آید.”

 

بدین‌معنا هیچ اهمیتی ندارد که حکومتی ظالم‌تر و تبهکارتر از حکومتِ فعلی، سرنگونی را به سرانجام برساند و نیز فاقد اهمیت است که آن حکومت، برای منافعِ خود دست به چنین اقدامی بزند. مثلا اگر اسرائیل که به چیزی کم‌تر تغییر نقشه‌ی غرب آسیا و ضمیمه کردن کشورهای بیش‌تری می‌اندیشد، می‌تواند جمهوری اسلامی را سرنگون کند و “ناتوانی مردم” را جبران کند. در این نگاه عاملیت “مظلومان” به‌طور مطلق انکار شده است و لاجرم به این‌جا می‌رسد که مثلا اگر مردم سوریه در سرنگون کردن دولت فاسد و سفاک اسد موفق نبودند، جهادیون آدم‌خوار “حق” داشتند که آن دولت را ساقط کرده و قدرت را به‌دست بگیرند و حق مظلومان را بستانند! بنابراین، آدم‌خواری نظیر جولانی که پیش‌تر در حال بریدن سر سربازان سوری، بیرون کشیدن قلب‌های اسرا و ترویج “جهاد نکاح” در میان زنانِ بازداشتی بوده، همین‌که توانسته اسد را از قدرت به زیر بکشد، تجلیِ اراده‌ی مظلومان سوریه است‌‌. و این‌که هم‌او، خود ابزارِ دستِ شبکه‌ی جهادیِ وابسته به ترکیه و نیز اسرائیل بوده است، نه به‌معنای اراده‌ی دولت‌های شرور منطقه برای تقسیم سوریه از طریق یک جانِ جهادی بلکه تجلی آه مظلومان است. ( بمباران امروز سوریه توسط ترکیه و اسرائیل هم طبیعی‌ست و اقدامی لازم برای تحکیمِ آهِ ستم‌دیدگان به نهادِ قدرت).

بیش از نود درصد از زمان این شبه‌مصاحبه‌، صرفِ بازی با کلمات و حمله به چپ‌گرایان می‌شود تا در نهایت هدایت به این‌جا برسد که چپ را فی‌نفسه “دشمنِ تمامیت ارضی” معرفی کند و به ناگه نقابِ لیبرال-جمهوری‌‌خواهِ خود را کنار زده و بگوید: ” به تمامیت ارضی که برسیم که دیگه جمهوری‌خواه نیستم و فاشیسم”. (تشکر ویژه از قلیانِ احساسات که این اعتراف صادقانه را به یادگار گذاشت.) و در جای دیگری نیز بی‌‌افزاید که چپ‌ها بابت این رویکرد در آینده ایران نقشی نخواهند داشت.

 

سوال ما این‌جا مطرح می‌شود:

دقیقا کدام فرد یا سازمانِ مارکسیستی/کمونیستی/سوسیالیستی و … در ایران، خواستار بمبارانِ کشورش توسط نیروهای خارجی شده و ویران‌سازی و قتل‌عام هم‌وطنان‌اش را “بهار” توصیف کرده است؟

 

 

فقط تحریم‌های اقتصادیِ آمریکا علیه عراق، تا سال ۱۹۹۹ بیش از نیم‌میلیون کودک عراقی را به‌علت گرسنگی و سوءتغذیه یا عدم دسترسی به دارو و درمان به کامِ مرگ کشید. این تعداد با احتساب بزرگسالان _به ویژه سالمندان_ تا یک و نیم‌میلیون نفر می‌رسد.

 

مطالعاتِ مختلف نشان می‌دهند که در نتیجه‌ی بمباران‌های آمریکا و خشونت‌های پس از اشغالِ عراق، دست‌کم‌ ۶۰۰هزار عراقی قتل‌عام شده‌‌اند. ( مطالعاتی نظیر ORB International معتقدند که تا سال ۲۰۰۷، یک‌میلیون عراقی به علت آثار حمله‌ی نظامی و تبعاتِ آن کشته شده‌اند.)

 

بخش عمده‌ی زیرساخت‌های عراق از تجهیزاتِ دفاعی تا تأسیسات نفتی، شبکه‌های آب و برق و فاضلاب ( نابودی شبکه‌ی آب و فاضلاب، به شیوع وسیع انواع بیماری‌های انگلی و واگیردار از حمله وبا و اسهال منجر شد)، بنادر و فرودگاه‌ها، شبکه‌ی ریلی و بزرگراه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز مهمِ درمانی، دانشگاه‌ها، صنایع بزرگ و کوچک، کشاورزی و … به‌طور کامل نابود شدند یا میزان تخریب به‌حدی بود که تا سال‌ها بعد غیرقابل استفاده شدند. به تمام این‌ها اضافه کنید که عراق تا سال‌ها درگیر انواع منازعات فرقه‌ای شد و بمب‌گذاری‌ها و حملات مسلحانه جان هزاران غیرنظامی را گرفت. و باز اضافه کنید که روی این ویرانه، “خلافت اسلامی شام و عراق” سربرآورد و کابوسی دیگر را هم برای عراق و هم برای بخش‌های وسیعی از غرب آسیا رقم زد.

عراق تقریبا از جمعیتِ مسیحی خالی شد.

تا قبل از حمله‌ی آمریکا، یک میلیون و سیصدهزار مسیحی در عراق زندگی می‌‌کردند اما با ظهور داعش و صدها گروه ریز و درشتِ سلفی در سراسر عراق، جمعیت آن‌ها به کمتر از ۲۰۰هزار نفر رسیده است.

ایزدی‌ها از اقلین‌های مذهبی بودند که تاریک‌ترین دوران تاریخ دوران خود پس از سقوط قدرت مرکزی و قدرت‌یابی گروه‌های جهادی تجربه کردند.

با گذشت ۲۲ سال از حمله‌ی آمریکا به عراق، این کشور هنوز به ثبات نرسیده است و گوشه و کنار آن محل آمد و شدِ گروه‌های سیاسی-نظامی وابسته به دولت‌های همسایه است و خاکِ آن محل تسویه‌حساب‌های منطقه‌ای.

لیبرال‌های‌ داستانِ ما، رقم خوردنِ چنین سرنوشتی برای یک ملت را “بهار” می‌‌دانند و دفاع از آن‌را نشانه‌ی “رادیکالیسمِ دانشجویی”. بنابراین بدیهی‌ست که آن‌ها چپ‌گرایان را بابت دفاع از حقانیت فلسطین در برابر یک دولت استعماریِ اشغالگر مورد حمله قرار می‌دهند؛ چپ علیه پروژه‌ی اشغال است و توسط لیبرال ایرانی، “حامی تجزیه” معرفی می‌‌شود و لیبرالی که از اشغال خاک فلسطین توسط دولتی استعماری و دشمن بشریت دفاع می‌کند و آرزوی بمباران کشورش توسط جنایتکاران آمریکایی را دارد، خود را فیگورِ “میهن‌دوستی‌” و آزادگی معرفی می‌کند.

 

 

 

این متن را به اشتراک بگذارید:

Check Also

مقاومت در تاریکیِ نا-جامعه

ریچارد سیمور در مقاله‌‌ای با عنوانِ “ناسیونالیسمِ فاجعه، نئوفاشیسم است” می‌نویسد: در تابستان ۲۰۲۰، ایالت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *