کارخانه‌ی هیچ:مبارزه برای خودمدیریتی

فیلم «کارخانه هیچ» (The Nothing Factory) به کارگردانی پدرو پینتو، اثری تأمل‌برانگیز و چندلایه است که به مبارزات کارگران یک کارخانه تولید قطعات آسانسور در پرتغال می‌پردازد. این فیلم که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، با ترکیبی از درام، مستند و عناصر تجربی، به بررسی موضوعاتی مانند خودمدیریتی، مقاومت کارگری و نقد نظام سرمایه‌داری می‌پردازد.

کارخانه به دلیل منطق سودآوری در سیستم سرمایه‌داری تعطیل می‌شود:

۱. عدم سوددهی برای کارفرما

کارفرما به این نتیجه می‌رسد که ادامه‌ی فعالیت کارخانه سودآور نیست. بنابراین تصمیم می‌گیرد تجهیزات کارخانه را بفروشد و عملیات تولیدی را متوقف کند.

۲. منافع سرمایه‌گذاری و جهانی‌سازی

فیلم به مسائل مرتبط با جهانی‌سازی و سرمایه‌داری نئولیبرال اشاره دارد، جایی که کارخانه‌ها برای کاهش هزینه‌ها به کشورهای دیگر منتقل می‌شوند یا تولید به خطوط ارزان‌تر واگذار می‌شود.

۳. بی‌توجهی به کارگران

تعطیلی کارخانه به‌وضوح نشان می‌دهد که تصمیمات مدیریتی بیشتر بر اساس منافع مالی کوتاه‌مدت گرفته می‌شود، بدون در نظر گرفتن زندگی کارگران و تأثیر اجتماعی این تصمیم.

۴. بحران اقتصادی یا رقابت صنعتی

هرچند فیلم به‌طور مستقیم به دلایل خاص مالی یا صنعتی اشاره نمی‌کند، اما زمینه‌سازی داستان حاکی از تأثیر فشارهای بازار و رقابت در صنعت است که منجر به تعطیلی کارخانه شده است.
این تعطیلی نه‌تنها شرایط اقتصادی کارگران را مختل می‌کند، بلکه به‌عنوان نمادی از بی‌ثباتی و شکنندگی سیستم اقتصادی معاصر عمل می‌کند. فیلم “کارخانه هیچ” این پرسش را مطرح می‌کند که آیا نیروی کار در چنین ساختاری، صرفاً یک ابزار اقتصادی است یا باید جایگاه انسانی‌تری داشته باشد.

کارگران، تصمیم به کنترل کارخانه و مدیریت آن می‌گیرند زیرا شرایط پیش‌آمده آن‌ها را به سمت این اقدام سوق داد:

۱. مقابله با اخراج و بیکاری

کارفرما تصمیم می‌گیرد کارخانه را تعطیل کرده و تجهیزات آن را بفروشد، که به معنای از دست دادن شغل و منبع درآمد کارگران است. برای جلوگیری از بیکاری و بحران معیشتی، آن‌ها تصمیم می‌گیرند کارخانه را خودشان اداره کنند.

۲. ناامیدی از نظام سرمایه‌داری

کارگران به‌وضوح می‌بینند که سیستم سرمایه‌داری به جای حمایت از آن‌ها، منافع کارفرما و سرمایه‌گذاران را اولویت می‌دهد. این ناامیدی باعث می‌شود آن‌ها به دنبال راه‌حل‌های مستقل و جایگزین باشند.

۳. حفظ کرامت انسانی و عزت نفس

بیکاری و حذف شدن از چرخه تولید، کرامت انسانی کارگران را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. تصمیم به تصاحب کارخانه، اقدامی برای بازپس‌گیری قدرت، عزت و ارزش خود به‌عنوان نیروی تولیدی است.

۴. ایده‌ی خودمدیریتی

کارگران باور دارند که می‌توانند کارخانه را بدون نیاز به کارفرما و تحت مدیریت خود اداره کنند. این تصمیم نشان‌دهنده امید به ایجاد مدلی جدید از تولید و کار است که در آن قدرت در دست نیروی کار باقی می‌ماند.

۵. همبستگی و مقاومت جمعی

تصاحب کارخانه نمادی از مقاومت جمعی کارگران است. آن‌ها با اتحاد و همبستگی، تلاش می‌کنند در برابر تصمیم‌های ناعادلانه کارفرما ایستادگی کنند.

۶. فرصتی برای تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی

این اقدام به‌نوعی نشان‌دهنده آرزوی تغییر در نظم موجود است. کارگران می‌خواهند نشان دهند که نظم سرمایه‌داری تنها راه ممکن برای تولید و مدیریت نیست و گزینه‌های جایگزین نیز می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد.
به‌طور کلی، این تصمیم نه‌تنها یک واکنش به وضعیت اضطراری بود، بلکه تلاشی برای بازتعریف قدرت و مالکیت در محیط کار محسوب می‌شد.

کارگران پس از تصاحب کارخانه و تلاش برای اداره آن به صورت خودمدیریتی با مجموعه‌ای از مشکلات روزمره روبه‌رو می‌شوند که شامل چالش‌های عملی، انسانی و اجتماعی است:

۱. مدیریت منابع و تولید

کمبود تخصص مدیریتی: بسیاری از کارگران که در ابتدا در بخش‌های تولید مشغول بودند، تجربه یا مهارت‌های لازم برای مدیریت یک کارخانه را نداشتند. این کمبود تخصص در حوزه‌های مالی، تولید، و مدیریت منابع باعث می‌شد که مشکلات جدی در سازماندهی و پیشبرد کارها به‌وجود آید.

عدم دسترسی به منابع مالی: برای ادامه فعالیت کارخانه، کارگران به منابع مالی برای تأمین مواد اولیه و تجهیزات نیاز داشتند. بدون سرمایه‌گذار یا حمایت مالی، تأمین این منابع برای آن‌ها دشوار بود.

۲. اختلافات درون‌گروهی

کارگران با دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به نحوه اداره کارخانه روبه‌رو بودند. برخی از آن‌ها ممکن بود که بر روش‌های سنتی یا ساختارهای سلسله‌مراتبی پافشاری کنند، در حالی که دیگران به دنبال تغییرات رادیکال‌تری بودند. این اختلافات می‌توانست به تفرقه و بی‌نظمی در بین کارگران منجر شود.

تنش‌های مدیریتی: به دلیل عدم تجربه در مدیریت گروهی و جمعی، ممکن بود کارگران در تصمیم‌گیری‌های روزمره با چالش‌های بزرگی مواجه شوند و نتوانند به توافقات مؤثری دست یابند.

۳. چالش‌های اقتصادی

دسترسی به بازار و رقابت: کارخانه‌ها در دنیای رقابتی باید قادر به بازاریابی محصولات خود و حفظ جایگاه خود در بازار بودند. در حالی که کارگران در تلاش برای حفظ کارخانه بودند، رقابت با سایر تولیدکنندگان و شرایط اقتصادی سخت به‌ویژه در بحران‌های اقتصادی، فشارهای زیادی به آن‌ها وارد می‌کرد.

کمبود مشتری و تقاضا: یکی از مشکلات روزمره کارگران این بود که بازار محصولات آن‌ها کوچک‌تر از آن چیزی بود که نیاز به تولید داشت. به دلیل بی‌ثباتی‌های اقتصادی و رکود، ممکن بود محصولاتی که تولید می‌شدند با مشکل فروش روبه‌رو شوند.

۴. فشارهای بیرونی

تهدیدات از طرف دولت یا سرمایه‌داران: در برخی موارد، دولت یا سرمایه‌داران ممکن بود که به تلاش‌های کارگران برای خودمدیریتی واکنش نشان دهند و آن‌ها را تهدید کنند. این تهدیدات می‌توانست شامل فشارهای قانونی، عدم حمایت از دولت و یا حتی اقداماتی برای بازپس‌گیری کارخانه باشد.

عدم حمایت اجتماعی یا سیاسی کافی: برخی از گروه‌های سیاسی یا حتی کارگران ممکن بود از خودمدیریتی حمایت نکنند و به چالش‌های کارگران دامن بزنند.

۵. چالش‌های اجتماعی و فرهنگی

تضادهای فرهنگی و اجتماعی: کارگران در برخی موارد با مشکلات اجتماعی و فرهنگی روبه‌رو بودند. این تضادها ممکن است شامل اختلافات طبقاتی، فرهنگی و حتی سیاسی میان کارگران می‌شد که بر روند کار و اتحاد آن‌ها تأثیر می‌گذاشت.

خستگی و ناامیدی: پس از مدتی تلاش برای حفظ کارخانه، برخی از کارگران احساس می‌کردند که نمی‌توانند در برابر مشکلات اقتصادی و مدیریتی مقاومت کنند و از این جهت به ناامیدی می‌افتادند.

۶. بی‌اعتمادی به ایده‌های بزرگ و آرمان‌گرایانه

عدم هماهنگی در آرمان‌ها: در حالی که کارگران می‌خواستند به صورت خودمدیریتی و دموکراتیک کارخانه را اداره کنند، اختلاف‌نظرها درباره روش‌های اجرایی این آرمان‌ها می‌توانست به تنش و سردرگمی منجر شود. برخی از کارگران به آرمان‌های بزرگ‌تری اعتقاد داشتند، در حالی که برخی دیگر به روش‌های عملی‌تر و تدریجی‌تر تمایل داشتند.

در فیلم از نمونه‌های موفق خودمدیریتی یاد می‌شود که به‌طور خاص به تجربه‌های تاریخی خودمدیریتی کارگری اشاره دارد. یکی از این نمونه‌ها، اشاره به تجربه کارخانه‌های آرژانتینی است که در شرایط مشابه، کارگران کارخانه‌ها را پس از تعطیلی یا اخراج شدن از کار، به صورت خودمدیریتی اداره کردند.

این کارخانه‌ها در آرژانتین، پس از بحران اقتصادی و تعطیلی کارخانه‌ها توسط مالکان، به‌دست کارگران تصاحب شد و به‌طور مستقل و بدون نظارت کارفرما مدیریت شدند. در اینجا، کارگران با ایجاد مدل‌هایی از خودمدیریتی و نظارت جمعی، توانستند کارخانه‌ها را دوباره راه‌اندازی کنند و به تولید ادامه دهند.

فیلم به این نمونه‌ها به‌عنوان نمادهایی از مقاومت کارگری و تلاش برای خودمدیریتی اشاره دارد، هرچند که در فیلم، خودمدیریتی کارگران با مشکلات و چالش‌های فراوانی روبه‌رو می‌شود. این مثال‌ها در فیلم به‌عنوان ایده‌هایی از مبارزه و توانمندی کارگران در شرایط سخت مطرح می‌شود، اما در نهایت، فیلم بر دشواری‌های اجرایی چنین ایده‌هایی در دنیای واقعی تأکید دارد.

این مشکلات روزمره نشان‌دهنده واقعیت‌های دشوار مدیریت یک کارخانه به صورت خودمدیریتی در دنیای پیچیده و سرمایه‌محور امروز است. تلاش برای حفظ کارخانه و ایجاد یک ساختار عادلانه‌تر و دموکراتیک‌تر در عمل با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌شود که به‌طور مستمر همبستگی کارگران را به چالش می‌کشد و در نهایت باعث می‌شود که بسیاری از ایده‌های آرمان‌گرایانه آن‌ها در مواجهه با دشواری‌های عملی به آزمون کشیده شود.

در فیلم هم‌چنین به نقش چپ‌گرایان نیز اشاره می‌شود، به‌ویژه در زمینه‌ی مبارزات کارگری و تلاش‌های سیاسی در راستای خودمدیریتی و مقاومت علیه سرمایه‌داری.

۱. انتقاد از سیاست‌های چپ و نقض ایده‌ها

فیلم به‌طور ضمنی نقدهایی به برخی از جریان‌های چپ‌گرا می‌کند. یکی از نکات برجسته در فیلم این است که گاهی چپ‌ها و گروه‌های چپ، که باید نماینده منافع کارگران باشند، در عمل از حرکت‌های کارگری حمایت لازم را نمی‌کنند یا حتی به نوعی با آن‌ها برخورد می‌کنند که منافع کارگران را تهدید می‌کند.

در برخی از بخش‌های فیلم، کارگران به این اشاره می‌کنند که برخی گروه‌های سیاسی چپ‌گرا بیشتر به شعارهای ایدئولوژیک و سیاست‌های کلان توجه دارند و در عمل به مشکلات روزمره و نیازهای فوری کارگران کمتر توجه می‌کنند.

۲. نقد به ایده‌های آرمان‌گرایانه

فیلم همچنین به چالش‌های عملی ایده‌های آرمان‌گرایانه‌ای که در جریانات چپ مطرح می‌شوند، اشاره می‌کند. ایده‌هایی همچون خودمدیریتی کامل و ایجاد دنیای بدون سرمایه‌داری، که ممکن است در سطح تئوریک جذاب به نظر برسند، اما در عمل با چالش‌ها و مشکلات جدی روبه‌رو می‌شوند. کارگران در فیلم خود را در تقاطع ایده‌ها و عمل قرار می‌دهند و به دشواری‌های اجرایی این آرمان‌ها پی می‌برند.

۳. تحلیل اجتماعی و سیاسی

در فیلم، چپ‌ها نه‌تنها به‌عنوان حامیان کارگران بلکه به‌عنوان بازیگرانی در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی نیز حضور دارند. در برخی از صحنه‌ها، ارتباطات و تعاملات کارگران با گروه‌های چپ و حتی احزاب سیاسی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم نشان داده می‌شود. این روابط، گاهی به‌عنوان عامل تسهیل‌کننده و گاهی به‌عنوان مانعی برای پیشبرد خواسته‌های کارگری به تصویر کشیده می‌شوند.

۴. چالش‌های طبقاتی و قدرت

فیلم همچنین به تضادهای طبقاتی اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چطور در مبارزات اجتماعی و سیاسی، منافع گروه‌های مختلف (شامل چپ‌ها، کارگران و حتی صاحبان سرمایه) ممکن است با هم در تضاد قرار گیرند.

در نهایت، “کارخانه هیچ” به‌طور ضمنی نقدهایی به سیاست‌های چپ‌گرا در قالب مبارزات کارگری و ایده‌های خودمدیریتی مطرح می‌کند و این نکته را برجسته می‌سازد که حتی در میان چپ‌ها، اختلافات و چالش‌های زیادی برای رسیدن به تغییرات واقعی وجود دارد.

نسخه‌ی کامل این فیلم همراه با زیرنویس فارسی در کانال تلگرام صدای ماهی سیاه در دسترس است.

این متن را به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *