خوزه «پهپه» آلبرتو موخیکا کوردانو در ۲۰ مه ۱۹۳۵ در مونتهویدئو به دنیا آمد. تبارِ اروگوئهای او پیش از موج مهاجرت تاریخی اروپاییها به منطقه ریو د لا پلاتا در اوایل قرن بیستم به آنجا رسیده بود. خانوادهی پدریاش از باسکهایی بودند که در قرن نوزدهم به اروگوئه مهاجرت کردند و مادرش نیز از نوادگان ایتالیاییهای شمال ایتالیا بود.
موخیکا در مدارس دولتی تحصیل کرد، اما موفق به اتمام دبیرستان یا ورود به دانشگاه نشد. خیلی زود، زندگیاش در مسیر فعالیت سیاسی قرار گرفت. در سنین پایین به حزب ملی، یکی از احزاب میانهرو اروگوئه پیوست و با فعالیت به عنوان دبیر جوانان، تواناییهای سیاسیاش را بروز داد. با این حال، مواضع محافظهکارانهتر درون حزب و همچنین تأثیر عمیق انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ باعث شد که موخیکا در سال ۱۹۶۲ از حزب ملی جدا شده و حزب سوسیالیستیِ “اتحاد مردمی” را بنیانگذاری کند.
چند سال بعد، متأثر از مبارزاتِ مسلحانهای که توسط چپگرایان در سراسر قاره دنبال میشد، موخیکا به جنبش آزادیبخش ملی — توپاماروس — ملحق شد. این گروه یک جنبش چریکی شهری بود که در پی ایجاد یک انقلاب ملی بود و موخیکا بهطور فعال در عملیاتهای آن شرکت داشت. پس از آنکه پلیس او را بهعنوان یک چریک شناسایی کرد، به زندگی مخفیانه روی آورد و کار در مناطق روستایی را رها کرد.
دولت پاکو آریکو سرکوب گروههای چپگرا را تشدید کرد و این امر باعث افزایش فعالیتهای توپاماروس شد. در یکی از درگیریها با نیروهای امنیتی، موخیکا شش بار مورد اصابت گلوله قرار گرفت. پس از چندین عملیات چریکی، پهپه موخیکا چهار بار دستگیر شد که دو بار از آنها با فرارهای خیرهکننده همراه بود — فرارهایی که نه تنها در اروگوئه بلکه در سراسر قاره بهخاطر دقت، خلاقیت و سازماندهیشان شهرت یافتند.
با وجود همهی اینها، موخیکا دوباره دستگیر شد و ۱۳ سال دیگر (بین سالهای ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۵) را در زندان گذراند؛ جایی که مجبور بود شرایطی را تحمل کند که زندانبانان برای انقلابیون آمریکای لاتین در نظر گرفته بودند، از جمله شکنجه و انواع دیگر بدرفتاریها. دولت ملی او را بهعنوان «گروگان» معرفی کرد و تهدید کرد که اگر جنبشهای چریکی دوباره دست به عملیات بزنند، رهبرانشان اعدام خواهند شد.
سالها بعد، زمانی که به آن دوران بازمینگریست ــ دورهای که بیشتر آن را در انفرادی گذرانده بود ــ گفت:
«آن سالهای تنهایی احتمالاً آموزندهترین سالهای زندگیام بودند… مجبور شدم به همهچیز دوباره فکر کنم و یاد بگیرم گاهی به درون خودم نگاه کنم، تا دیوانه نشوم… وقتی زندانی بودم، نزدیک به ۷ سال بدون کتاب گذراندم، در اتاقی کوچکتر از این یکی. مدام از یک پادگان به پادگانی دیگر منتقل میشدم. در نهایت دچار عادتی شدم به اسم انسانگریزی، یا حرف زدن با خودم. این کار نوعی دفاع از خود بود، تا در آن شرایط عقلام را از دست ندهم. اما این عادت در من ماندگار شد. تبدیل به یک خصلت همیشگی شد.»
بازگشت دموکراسی در اروگوئه به معنای آزادی شماری از زندانیان سیاسی بود، از جمله خوزه موخیکا که در سال ۱۹۸۵ آزاد شد. پس از تجربه مبارزه انقلابی، موخیکا تصمیم گرفت راهی را در چارچوب دموکراسی رسمی در پیش گیرد و با تشکیل جنبش مشارکت مردمی (MPP)، به جبهه فراگیر پیوست؛ ائتلافی وسیع متشکل از احزاب چپ، چپ میانه و حتی راست میانه که در چندین انتخابات شرکت کردند. موخیکا خود در سال ۱۹۹۴ به عنوان نماینده مجلس انتخاب شد و در سال ۱۹۹۹ به ریاست سنا رسید. او ارتباط خاصی با مردم اروگوئه برقرار کرد؛ مردمی که او را سیاستمداری صادق و به دور از فساد میدانستند.
در سال ۲۰۰۵، جبهه فراگیر با تاباره واسکس توانست ریاستجمهوری را به دست آورد. واسکس تصمیم گرفت موخیکا را که در آن زمان یکی از رهبران مهم جبهه بود، به عنوان وزیر کشاورزی، دامداری و شیلات منصوب کند. در همین دوران بود که توانایی او در برقراری ارتباط ساده، صریح و در عین حال عمیق، جایگاه ویژهای در سیاست اروگوئه یافت. موخیکا به شخصیتی بسیار کاریزماتیک تبدیل شد.
این ویژگیها و دیگر تواناییهای سیاسی موخیکا، از جمله ایفای نقش بهعنوان فردی وحدتبخش و میانجی در درون جبهه فراگیر و همچنین بین دولتهایی مانند اروگوئه و آرژانتین، مسیر او را برای تبدیل شدن به نامزد ریاستجمهوری هموار کرد. پس از دور نخست انتخابات، موخیکا در تاریخ ۲۲ نوامبر ۲۰۰۹ با حدود ۵۲٪ آرای معتبر، لوئیس آلبرتو لاکای را شکست داد. او طبق خواسته خود، در اول مارس ۲۰۱۰ در یک میدان عمومی، در کنار حامیانش، بهعنوان رئیسجمهور جمهوری شرقی اروگوئه سوگند یاد کرد.
خیلی زود، تصاویر زندگی موخیکا و همسرش، لوسیا توپولانسکی ــ سیاستمدار برجسته اروگوئهای ــ در سراسر جهان منتشر شد. آنها تجملات و امکانات ارائهشده توسط دفتر ریاستجمهوری را نپذیرفتند و به زندگی در خانهای ساده در حومه شهر، در کنار حیواناتشان ادامه دادند و با یک فولکسواگن قدیمی به محل کار خود، یعنی دفتر ریاستجمهوری، رفتوآمد میکردند. این سبک زندگی توجه بسیاری از روزنامهنگاران و مستندسازان را جلب کرد و آنان شروع به مصاحبه و ساخت مستندهایی درباره «فقیرترین رئیسجمهور جهان» کردند.
با این حال، موخیکا همیشه از اینکه او را «فقیر» بنامند، امتناع میکرد، زیرا باور داشت که فقر معنای دیگری دارد:
«چه چیزی توجه دنیا را جلب کرده؟ اینکه با کم زندگی میکنم، در خانهای ساده هستم، با یک ماشین قدیمی رفتوآمد میکنم، اینها چیزهای عجیبوغریباند؟ پس این دنیا دیوانه است، چون از دیدن چیزهای عادی شگفتزده میشود. فقیر آن کسی است که بیشتر و بیشتر میخواهد، کسی که هیچچیز برایش کافی نیست. آنها فقیرند چون وارد یک مسابقه بیپایان میشوند. و چون من رئیسجمهور بودم، به اینجا آمدند و این خانه کوچک را دیدند و تحسینم کردند. اما هیچکدام سبک زندگی مرا دنبال نکردند!»
دولت او با افزایش هزینههای عمومی و کاهش فقر همراه بود؛ فقر از ۱۳٪ به ۷٪ کاهش یافت و حداقل دستمزد نیز ۲۵۰٪ افزایش یافت. در زمینه خدمات اجتماعی، دولت او به ارائه مسکن به خانوادههای فاقد سرپناه شناخته میشد. برای تأمین منابع مالی این پروژهها، خود موخیکا ۸۷٪ از حقوق خود را به صندوقی اهدا میکرد که از مشارکتهای همبستگی شرکتها و همچنین فروش اموال دولتی نیز تغذیه میشد.
در زمینه گسترش حقوق اجتماعی، او از حقوق باروری، و ازدواج بهعنوان یک اتحاد مدنی بین افراد فارغ از جنسیتشان حمایت کرد. پیشنهاد او برای قانونیسازی مصرف تفریحی ماریجوانا جنجالبرانگیز بود. موخیکا استدلال میکرد که این اقدام با هدف تضعیف قدرت قاچاقچیان مواد مخدر انجام میشود:
«چیزی که مرا میترساند، قاچاق مواد مخدر است، نه خود مواد مخدر. و با روشهای سرکوبگرانه، این یک جنگ باخته است: همه جا در حال شکست خوردن است.»
پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش، موخیکا برای دورههای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ و ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۵ بهعنوان سناتور انتخاب شد، اما در سال ۲۰۲۰ به دلیل همهگیری کووید-۱۹ از سمت خود کنارهگیری کرد. با وجود گمانهزنیهایی درباره بازگشت احتمالیاش به سیاست اجرایی بهعنوان وزیر کشاورزی و دامداری، او این احتمال را رد کرد.
در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که به سرطان مری مبتلا شده و در سال ۲۰۲۵ خبر داد که سلولهای سرطانی به بخشهای دیگری از بدنش سرایت کردهاند و در نتیجه تنها «منتظر امر اجتنابناپذیر» است. با این حال، نقش مهمی در آخرین انتخابات ریاستجمهوری ایفا کرد؛ انتخاباتی که در آن جبهه فراگیر با یاماندو اورسی توانست پس از پایان دولت راستگرای لاکای پو، دوباره قدرت را در دست بگیرد. موخیکا با توجه به محبوبیت فراوان خود، در چندین گردهمایی حضور یافت و مردم را به حمایت از اورسی و بازگشت جبهه گسترده به قدرت اجرایی فراخواند.
در تاریخ ۱۳ مه، موخیکا بر اثر سرطان درگذشت و حامیانش یکی از مهمترین چهرههای تاریخ جبهه گسترده را از دست دادند. در واقع، موخیکا به نماد وحدت احزاب ضدنئولیبرال اروگوئه در سطح ملی و بینالمللی تبدیل شد. جملات کوتاه و گزندهاش هنوز بهعنوان نمونههایی از خرد سقراطی به یاد ماندهاند؛ جملاتی که گویی از دل کتابهای تاریخی کهن بیرون آمدهاند، اما عمق صداقت، همدلی و انسجام سیاسی او را بازتاب میدهند.
او در یکی از گردهماییهای سیاسی، در برابر هواداران جبهه فراگیر گفت:
«من پیرمردی هستم که به لحظهای بسیار نزدیک شدهام، لحظهی بازگشتیناپذیر. اما خوشحالم، چون شما هستید، چون وقتی دستهای من بروند، هزاران دست دیگر جای مرا پر خواهند کرد.»